جمعه 27 فروردین 1389 خورشیدی فرصتی دست داد که تا از دل رویدادهای تکراری کلانشـهر تهران فرار کنیم و به دشت و دمن بزنیم. یک هکتار چند متر می باشد مقصد نخست کوه دماوند بود کـه چون نخستین سفرمان بـه آشیـانـه ی این “دیو سپید پای دربند” را تجربه مـی کردیم، یک هکتار چند متر می باشد بـه اشتباه، عزم شـهر دماوند کردیم و البته از کرده ی خود پشیمان هم نیستیم؛ دیدار از شـهر زیبای دماوند یک تجربه بود و دیدن ویلاهای مـیلیـاردی حومـه شـهر، تجربه ای دیگر! اگر شما هم گذرتان بـه شـهر دماوند افتاد، از مـیدان قدس بـه راست بپیچید که تا ابتدا گل و نـهال فروشی های بسیـار بزرگ و پس از آن ویلاهای بسیـار بزرگی را ببینید کـه تماشایشان هم شما را از یکنواختی خارج مـی کند.

ادامـه همان خیـابان بـه جاده “مشاء” مـی رسد کـه پس از چند کیلومتر شما را بـه آن دردانـه باشکوه ادبیـات ایران، قله دماوند، مـی رساند. یک هکتار چند متر می باشد بلندترین آتشفشان قاره آسیـا 5610 متر ارتفاع دارد و درضمن بلندترین کوه ایران و سراسر منطقه خاورمـیانـه هم هست. عده ای از دانشمندان هم ارتفاع آنرا 5800 متر برآورد کرده اند. از زمانی کـه W. Taylor Thomson، کوهنورد اروپایی، درون سال 1837 نام خود را بعنوان نخستین فاتح قله دماوند ثبت کرد که تا امروز، این کوه جایگاهی استوار به منظور قدرت نمایی کوهنوردان و لذت گردشگران بوده است. عده ای هم به منظور آرامش و تمدد اعصاب درون چشمـه های آبگرم دماوند بـه آنجا مـی روند.

چون از کوه دماوند بـه شـهر فیروزکوه راه ماشین رو نیست، که تا لاسم (Lasem) روی آسفالت و از آنجا حدود 15 کیلومتر روی یکی از بدترین جاده های خاکی کشور رانندگی کردیم که تا قدر عافیت بدانیم! ولی جالب اینجا هست که درون مسیر همان 15 کیلومتر کذایی آنقدر چشمـه و رستنگاه های طبیعی و جلوه های بـه یـادماندنی دیدیم کـه احساس کردیم ارزش یکبار تجربه را داشت. درون انتهای آن راه خاکی، بـه آزادراه تهران – شمال رسیدیم کـه ما را بـه فیروزکوه برد. اما اینک مـی دانیم کـه “کوه دماوند” و “آلاشت” دو مقصد جداگانـه هستند و بهتر هست در یک سفر بـه سراغ هر دو نرویم.

به هر روی، درون فیروزکوه استراحتی کردیم و نـهار خوردیم؛ سپس بـه راه خود ادامـه دادیم. جنگل های پراکنده مازندران از شـهر کوچک “ورسک” بـه بعد آذین بخش راه مان شد. روی کوه چند ردیف خط آهن کشیده شده و عبور قطارهای باری قدیمـی صحنـه هایی منحصر بـه آن منطقه را به منظور بیننده ایجاد مـی کند. یکی از این خط آهن ها درست از روی تقاطع جاده شمال با جاده آلاشت مـی گذرد. این تقاطع درون شـهر کوچک سوادکوه واقع هست و درون بالای آن، ماکت بزرگ یک قطار باری و زیر آن تابلوی “به شـهر بـه یـادماندی آلاشت خوش آمدید” قرار دارد کـه ناخودآگاه این جمله را درون ذهن شما تداعی مـی کند: یک هکتار چند متر می باشد “به زادگاه رضاشاه خوش آمدید!”

ویژگی جاده آلاشت

وارد جاده آلاشت کـه مـی شوید تصور مـی کنید با یک راه کوهستانی جنگلی طرف هستید کـه در گیلان و مازندران بسیـار دیده مـی شود. اما دقایقی کـه با خودروی خود بـه بالا بروید کم کم هوا خنک تر و مرطوب تر مـی شود و بالاخره بعد از چند دقیقه دیگر، مـه پراکنده صحنـه هایی شبیـه بـه ایجاد بخار تزئینی درون جشن عروسی (!) را البته درون جاده ای جنگلی و زیبا ایجاد مـی کند. و این آخر داستان نیست! بازهم چند دقیقه کـه برانید، ناگهان “مـه انبوه” شما را غافلگیر مـی کند و مجبور مـی شوید چراغ نوربالا و چراغ های مـه خود را با این امـید روشن کنید کـه اگر خودرویی از مقابل آمد، دست کم نور چراغ تان را ببیند؛ چون خودروی شما کـه از فاصله بیش از 10 متر بـه هیچ وجه قابل رویت نیست. روش رانندگی درون چنین جایی هم این هست که خط سفید وسط جاده را دنبال کنید، زیرا حاشیـه های جاده را نمـی بینید.

                                          

تصویر بالا:  جاده آلاشت؛ ابتدای حوزه مـه آلود!     تصویر پایین:  جاده آلاشت؛ نزدیکی روستا، ابر زیرپای شما است

بالاتر کـه بروید، شاید بعد از 10 یـا 15 دقیقه، مـه پایـان مـی یـابد و تازه شما با صحنـه جالبتری روبرو مـی شوید: بـه نزدیکی آلاشت کـه برسید، درون ارتفاع 1900 متری، مِهی کـه حدود 20 دقیقه داخلش بودید را زیر پاهایتان خواهید یـافت؛ ابر را از بالا مـی بینید؛ درست مثل وقتی کـه داخل هواپیما هستید. درون واقع، حدود 60 درصد از جاده درون بیشتر روزهای سال داخل مـه هست و شما از زیر آن بـه بالای آن سفر مـی کنید.

آلاشت

آلاشت (در زبان محلی یعنی آشیـانـه عقاب) روستایی بزرگ هست و عقاب هایی کـه در کل منظقه هستند احتمالا وجه نام گذاری این روستا است. روستای آلاشت بدلیل انتساب بـه خاندان پهلوی، درون زمان محمدرضاشاه (1352) دارای شـهرداری شد و از آن زمان تاکنون درون تقسیمات کشوری بعنوان شـهر شناخته مـی شود؛ هرچند هویت روستایی خود را کاملا حفظ کرده است. بـه گفته جمشید ابراهیم نژاد، شـهردار آلاشت، بـه جز تاسیس شـهرداری، تنـها عنایت ویژه ای کـه شاه بـه این روستا داشت این بود کـه در سال 1353، یک مسجد جامع به منظور آن ساخت.

به طور کلی، روستا بوسیله دو جاده ی آسفالت شده، بـه دوبخش بالاآلاشت و پایین آلاشت تقسیم مـی شود. شـهرداری، هتل ها، رصدخانـه ستاره شناسی، و دیگر نمادهای شـهری درون بالاده و بیشتر خانـه های ساکنان درون پایین ده قرار دارد. گنبد رصدخانـه آلاشت کـه برای ستاره شناسان آماتور ساخته شده، چهارمتر قطر دارد و تلسکوپ آن از نوع 14 اینچی، ساخت آمریکا (شرکت “مـید”) است. به منظور توضیح بگویم کـه لنز تلسکوپ های غیرحرفه ای معمولا درون اندازه های 6، 8، 10، 12، و 14 اینچی ساخته مـی شود و نوع 14 اینچی آن، قوی ترین تلسکوپ غیرحرفه ای بشمار مـی رود.

خانـه ای کـه رضاشاه درون آن بـه دنیـا آمد درون انتهای جاده پایین آلاشت واقع است؛ جاده بـه گونـه ای طراحی شده کـه روستا را از پایین دور مـی زند و به مـیانـه آن مـی رسد؛ از آنجا بـه بعد حتما از خودروی خود پیـاده شوید و پیـاده درون کوچه های باریک و روستایی آلاشت بـه راه تان ادامـه دهید.

خانـه زادگاه رضاشاه، 150 سال پیش ساخته شده و در واقع بـه پدربزرگ او متعلق بوده است. سپس درون تقسیم اموال، این خانـه بـه عموی رضاشاه مـی رسد. پدر رضاخان، پیش از تولد او از دنیـا مـی رود و زمانی کـه نوش آفرین، مادر رضاشاه، او را باردار بود، وی را بـه خانـه برادرشوهر مـی آورند و رضاشاه درون خانـه عموی خود بـه دنیـا مـی آید.

در اثر زمـین لرزه ای کـه در سال های پادشاهی محمدرضاشاه رخ مـی دهد، بخشی از طبقه دوم خانـه ویران مـی شود، اما چون ساختمان درون مـیراث فرهنگی ثبت شده بود، همانند روز نخست و با همان مصالح ترمـیم مـی شود. خانـه یـادشده، بعد از انقلاب اسلامـی ابتدا بـه دبیرستان و سپس که تا سال 1382 بـه کتابخانـه عمومـی تبدیل مـی شود. از سال 1387 هم این ساختمان بـه موزه مردم شناسی آلاشت تغییر نام مـی دهد. شما با خرید یک بلیط 500 تومانی، ضمن بازدید از داخل خانـه ای قدیمـی و سنتی، با ابزارهای زندگی سنتی اهالی قدیمـی این روستا هم از نزدیک آشنا مـی شوید و مـی توانید انواع ابزارهای ریسندگی، ظرف های فلزی و چوبی، چراغ های نفتی و گردسوز، داس و تبر و ترازو و چرتکه و غیره را از نزدیک مشاهده کنید.

 

 نکته مشکوک (خشکیدن درختان)

به نظر مـی رسد بخش قابل ملاحظه ای از درختان کوتاه قد جنگل های اطراف آلاشت خشک شده است. درون تاریخ 27 فروردین بسیـار بعید هست که درختانی وجود داشته باشند کـه هنوز شکوفه نداده باشند؛ بـه هر روی اگر واقعا این بخش از جنگل کـه شاید 4 یـا 5 هکتار باشد خشکیده، بهتر هست سازمان محیط زیست کشور فکری به منظور احیـای آن د. خیلی حیف هست آن همـه منظره زیبا با صحنـه 5 هکتار درخت خشکیده خراب شود. هرچند خود این موضوع کـه چطور بخشی از وسط یک جنگل سبز ناگهان خشک مـی شود هم سوال بحث برانگیزی است!

                                         

  ساکنان روستا با چنین چراغ هایی خانـه هایشان را روشن مـی د و با چنان ظرف هایی چای مـی نوشیدند




[از تهران که تا آلاشت | گیل آمرد یک هکتار چند متر می باشد]

نویسنده و منبع: گیلامرد | تاریخ انتشار: Sat, 18 Aug 2018 03:24:00 +0000